خبر

روانشناسی محیط و معماری منظر

روانشناسی محیطی مطالعه پیچیده بین مردم و محیط اطرافشان است. به عقیده جیفورد (Gifford)روانشناسی محیطی با شاخه اصلی روانشناسی تفاوت دارد زیرا به محیط فیزیکی روزمره می پردازد. این علم چارچوبی از نقطه نظرات، تحقیقها و فرضیات را فراهم می آورد که می تواند به ما در درک بهتری از روابط متقابل انسان و محیط اطراف، کمک کند. با استفاده از این دانش می توان پیش از طراحی و ساخت، ارزیابیهایی را انجام داد که بهترین ابزار برای طراحان حرفه ای به حساب می آید. اگر ما بدانیم چه چیز در گذشته عملکرد بهتری از خود نشانداده است، برای طراحی بهتر در آینده آمادگی بیشتری خواهیم داشت. با استفاده از تئوریهای کنترل می توان مشاهده کرد که محیط نقش اساسی را در شکل گیری احساس ارزشها و توانمند ساختن برای افراد و گروههای مختلف ایفاء می کند. فرضیه فضای قابل دفاع پیشبینی می کند که تغییرات مشخصی در طراحی فضاهای مسکونی که باعث کاهش فضاهای شهری عمومی و افزایش طبیعی نظارت، بازبینی و حس مالکیت توسط ساکنین می شود، باعث کاهش جرم خواهد شد. در محله هایی در اوهایو و نیویورک با در نظر گرفتن این امر در طراحی و توجه به فضاهای قابل دفاع، نرخ جرم کاهش یافته است. نمونه دیگر پارکی در یکی از محلات سیاتل می باشد که ساکنان محله نهایت مراقبت و نگهداری را از پارک محله خود انجام می دهند. شهروندان نقش فعالی را در از بین بردن علفهای هرز، تمیزکردن مسیرها و بطور کلی مراقبت از سلامت پارک ایفاء می کنند. در اصل آنها پارک را مال خود می دانند.

آپتون (Upton) در پاسخ به سئوال "رابطه عین و ذهن در معماری منظر چیست؟" توضیح می دهد که برداشت و تفسیر مردم از طراحی منظر فراتر از منظره یا فرم فیزیکی محل می باشد. او معتقد است برداشتهای ما نتیجه ای از مشاهدات ما می باشد. یعنی چیزهائیست که هر یک از ما در یک زمان یا مکان مشخص دیده ایم و یا عدم مشاهده است که برداشت ما از طریق سایر راههای ناملموس می باشد. وی می افزاید دیدن همیشه به معنای باورکردن نیست، زیرا ما منظره را بغیر از چشمانمان از طریق سایر اندامهای حسیمان نیز تجربه می کنیم. بعنوان مثال تجربیات شخصی و نقطه نظرات ما که هیچگونه ارتباطی به منظره مشاهده شده ندارند چگونگی دید ما از منظره را تحت تاُثیر قرار می دهند. مطلب اصلی که آپتون می خواهد بیان کند اینست که اگر می خواهیم رفتار انسان را در مقابل محیط بفهمیم باید ابتدا ذهن و عین را در منظره را درک کنیم.

دلبستگی مکانی، معنایی است، که ما در محلی که با آن آشنایی کامل داریم پیدا می کنیم و هویت مکان با محیط فیزیکی در ارتباط است. در بسیاری از موارد اینها بنظر می آید باهم درآمیخته شده و قابل تمایز نیستند. در واقع با پیشرفت دلبستگی مکانی در طول زمان، احساس هویت مکانی نیز شکل می گیرد ولی تفاوت آنها در ضمیری است که به هریک از آنها مربوط می شود. بنظر می رسد هویت مکانی برسطحی از ضمیر تمرکز دارد که ایجاد دلبستگی مکانی نمی کند. بعنوان مثال ما نسبت به خانه دوران بچگی خود احساس دلبستگی فراوانی می کنیم ولی در عین حال هویت خود را در شهر پدری خود می یابیم.

کلر مارکوس (Clare Marcus)معتقد است خاطرات محیطی، زندگی ما را، بطرق مختلف تحت تاُثیر قرار می دهد. اینها احساس ارتباط با گذشته، احساسی از کنترل، اعتماد به نفس و احساسی از هویت را باعث می شود. وی با شرح خاطرات محیطی شاگردانش به چگونگی شکل گرفتن زندگیهای کنونی آنها بر مبنای این خاطرات اشاره می کند. جالب است که این سخنان با فرضیه های کنترل مشخص شده توسط جیفورد دارای نقطه نظرات مشترکی می باشند. فقدان کنترل ممکن است منجر به بروز احساس ناتوانی یا عدم توانمندسازی شود. در واقع برای کودکان داشتن احساس کنترل بر محیط اطراف اهمیت داشته و می تواند منجر به وجود احساس قوی اعتماد به نفس و عدم وابستگی در بزرگسالی شود.

هستر (Hester)تجلیل جامعی از وابستگی مکانی در جامعه انجام داده است. هدف از انجام این تحقیق شناسایی مکانهای مرکزی و ارزشهای آنها برای افراد است. وی با انجام پرسشنامه از ساکنین محل خواست تا محلهایی را که بیشتر برایشان ارزش و اهمیت دارند را ذکر کنند. نتیجه این تحقیق نشان داد که مکانهایی که بیشتر مورد توجه مردم بودند فاقد ارزش معماری هستند. در واقع وابستگی و هویت مکانی، ناشی از اتفاقات و خاطراتی بود که ساکنان آن محله آنرا تجربه کرده بودند. وی با استفاده از اطلاعات جمع آوری شده از عموم مردم و لیستی از اماکن مورد علاقه آنها تهیه کرد. این اماکن، فضاهایی بودند که مردم نمی توانستند از آنها چشم پوشی کنند. از لیستی که با استفاده از مردم تهیه شد، برای تغییر طرح توسعه و حفظ روح و فرهنگ منطقه استفاده گشت.

بعقیده برخی از کارشناسان، شهرسازان علاوه بر توجه به ارزش کاربری زمین، باید به ارزشهای احساسی، عاطفی و روانی آن نیز توجه کنند. آنها معتقدند برای انجام این امر، شهرسازان، باید روابط و دیدگاههای مختلف مردم را راجع به زمین و سایت پروژه بدانند. بعنوان مثال بازدیدکنندگانی که حالت رهگذری دارند ارزش یک محیط را در داشتن امکاناتی از قبیل ماهیگیری، دوچرخه سواری و ... می دانند در حالیکه کسانی که دلبستگی عاطفی به منطقه دارند ارزش محل را در خاطرات یا زمانی که در آنجا گذرانده اند می بینند. در عین حال دسته سومی نیز وجود دارند که برای هر دو مورد فوق ارزش قائلند. اگر شهرسازان، هر دو گروه و نیازهای آنها را درک کنند، می توانند با رعایت توازن و تعادل تصمیمات بهتری را اتخاذ نمایند.

وابستگی و توجه به محیط زیست موضوع مهمی برای تعیین و تصمیم گیری است. اهمیت این کار در تعیین فاکتورهای موُثر و میزان اثرگذاردن آنها می باشد. اینکه فقط از مردم بپرسیم که آیا به محیط علاقه دارند یا خیر در واقع تنها مطرح کردن سئوالی است که یک جواب مثبت را طلب می کند. نتایج مطالعات نشان می دهد که برخی از فاکتورهای تاُثیرگذار در دلبستگی و علاقه عبارتند از: جنسیت، سن، خاطرات بچگی، مذهب، سیاست، طبقه اجتماعی، ملیت، فرهنگ، تفاوتهای شهری و غیر شهری، روحیات و ارزشها، تحصیلات و فعالیتها. باید به این نکته نیز توجه داشت که هر علاقه ای منجر به واکنش نمی شود و در واقع افراد راحتی خود را مهمتر از علاقه می دانند. علاقه مندیهای محیطی ممکن است در سطح گسترده ای وجود داشته باشد، ولی بنظر می رسد که آنقدر پتانسیل ندارد که به عمل منجر شود.با انجام آموزشهای لازم می توان علاقه مندیهای ساکنین و افراد محله را از حالت بالفعل به حالت بالقوه درآورد و اگر قرار است محیط تبدیل به فضایی ملموس شود تنها از راه آموزش و بخصوص از سطح دبیرستان امکان پذیر است.

ما وابستگی شدیدی به قوه بینایی خود داریم. در اغلب موارد آنچیزی را می بینیم که فکر می کنیم باید ببینیم. بعنوان مثال یک شیُ ممکن است از شیُ دیگری، تنها بدلیل جایگیری آن در صفحه و زمینه بزرگتر دیده شود بدون آنکه فرقی با آن داشته باشد. همچنین ما تنها در هر زمان یک تصویر را می توانیم ببینیم بنابراین ممکن است بخشهایی از یک تصویر را که وجود ندارند با توجه به تصویری که در ذهن خود ساخته ایم ببینیم.

بنظر می رسد که ما در واقع بوسیله درک طراحیهایی که نتیجه تجربیات و آموخته های ما می باشند چیزها را درک می کنیم. درک محیطی در چند زمینه با معنای عامیانه درک تفاوت دارد. این تفاوتها عبارتند از:

1. در میزان و پیچیدگی انگیزه: درک عامیانه به مقوله هایی مثل روشنایی، رنگ و عمق بصورت جزء می نگرد ولی در درک محیطی کل منظره بصورت واحد مورد توجه است.

2. در درک محیطی، شخص درک کننده، بخشی از منظره است که اغلب در حال حرکت و دیدن محل از زوایای مختلف می باشد ولی در درک عامیانه این امر صادق نیست.

3. شخص درک کننده معمولاً بوسیله یک هدف یا مقصد مشخص و واضح به محیط متصل است و اغلب در حال انجام کاری مثل نگاه کردن به علامتها یا پیداکردن یک مسیر می باشد. درک محیطی دارای دریافت و فهم بیشتر اما نامشخصتری است، با اینکه ممکن است این امر برخی از بررسیها را مشکل می کند ولی فهم وسیعتری از درک واقعی را فراهم می آورد.

شناخت محیطی مربوط به این امر می شود که ما چگونه اطلاعات راجع به محیط فیزیکی اطرافمان را تهیه، آماده، ذخیره و فراهم می نماییم. این مقوله شامل شناخت فضایی، که به ما در جهت یابی در محیط، کمک می کند و شناخت غیر فضایی، که دربرگیرندهُ خاطرات و مدلهای ذهنی است، می باشد. ما با استفاده از ساده سازی، پیرایه گیری و حذفیات متوجه می شویم که مردم محیط پیرامون خود را چگونه می بینند و چه المانهایی برایشان مهم است. برخی روشها به ما می آموزد که لازم نیست تمام اطلاعات را مانند یک نقشه به خاطر بسپاریم. بجای آن می توانیم یاد بگیریم که اطلاعات را برحسب نیاز خود و به گونه ای خلاصه در ذهن خود نگه داریم. ما ممکن است اطلاعات را ساده کنیم، تغییر دهیم و یا حذف کنیم ولی تمام این کارها در راستای برآوردن نیازهای شخصی ما انجام می گردد. 1 و 2

بحث درباره باور " جزمیت معماری " ریشه های آن و عواقب پیروی از این باور، بخش عمده ای از ادبیات روانشناسی محیط را تشکیل می دهد. پیمایش آنها، جای دیگری را طلب می کند. آنچه در این مختصر قابل ذکر است اینست که برای فرار از دام جزمیت معماری باید میان محیط بالقوه یعنی محیطی که در ذهن معمار وجود داشته و با آرمانهای او آمیخته است و محیط بالفعل یعنی محیطی که در عمل ساخته شده و مورد بهره برداری مردم قرار می گیرد تفاوت قائل شد. هر محیط بالقوه قابلیت تبدیل به محیط بالفعل را نخواهد داشت، مگر اینکه برای شرایط فرهنگی – اجتماعی آن نیز برنامه ریزی شود. 3

خبر

 یک گزارش سازمان ملل متحد که به زودی منتشر خواهد شد هشدار می دهد که پیامدهای عمده تغییرات آب و هوایی برای طبیعت از هم اکنون آشکار شده است.
به گزارش شبکه BBC ، هیات بین المللی تغییرات جوی (IPCC) معتقد است که پدیده گرمایش زمین همچنین تاثیری محسوس، اما کمتر قابل توجه، بر جوامع انسانی به جا گذاشته است.
هیات بین المللی تغییرات جوی (IPCC) خلاصه این گزارش را روز جمعه 6 آوریل منتشر کرد اما گفتگوها در مورد عبارت بندی گزارش تا ساعات دیروقت پنجشنبه ادامه داشته است. مقام ها گفتند که در مورد شدت لحن گزارش میان کشورها اختلاف نظرهایی وجود دارند.
یک مقام به خبرگزاری فرانسه گفت: اروپایی ها خواهان فرستادن پیامی قوی هستند. آمریکا خواهان تاکیدی کمتر است.
چین و روسیه نیز نسبت به برخی بخش های خلاصه 21 صفحه ای گزارش ابراز نگرانی کرده اند.
ریچارد بلک، خبرنگار BBC در امور محیط زیست، می گوید این منازعه لفظی در لحظات پایانی پیش از انتشار گزارش کامل احتمالا بر قاطعیت کلام نسخه نهایی اثر خواهد گذاشت. در نسخه پیش نویس هشدار می دهد که برای جوامع دشوار خواهد بود خود را با آثار احتمالی تغییرات جوی سازش دهند.
این گزارش قرار است شامل این نکته باشد که افزایش دمایی بیش از 1.5 درجه سانتیگراد از میانگین دما در دهه 1990 تقریبا یک سوم گونه های زنده را در معرض خطر انقراض قرار خواهد داد.
بیش از یک میلیارد نفر عمدتا به دلیل ذوب شدن یخچال های کوهستانی و میادین یخی که نقش ذخایر آب را بازی می کنند، در خطر شدیدتر کم آبی قرار خواهند گرفت.
دانشمندان (IPCC) مجموعه ای از مطالعات علمی شامل بیش از 29 هزار مورد از تغییرات مشاهده شده در ابعاد فیزیکی و بیولوژیکی جهان طبیعی را مرور کرده اند.
این گروه معتقد است هشتاد و پنج درصد اینها منطبق بر روند گرمتر شدن زمین است.
از زمان آخرین ارزیابی جهانی(IPCC) در سال 2001 میزان فعالیت های علمی در زمینه مشاهده و قیاس تغییرات در جهان طبیعی به طور گسترده ای افزایش یافته است.
به موازات آن، مدل های کامپیوتری که آینده آب و هوای زمین را پیش بینی می کنند بیش از پیش پیشرفت کرده است، هرچند هنوز ضعف هایی در پیش بینی های آنها وجود دارد و این شیوه ها هنوز نمی توانند فرآیندهای فیزیکی (عینی در طبیعت) را مدل سازی کنند.
ترکیب شواهد گسترده مبتنی بر مشاهده و مدل سازی بهتر به دانشمندان امکان می دهد تصویری بسیار دقیقتر از آنچه در مناطق مختلف جهان می گذرد و آنچه به اعتقاد آنها احتمالا در آینده رخ خواهد داد ترسیم کنند.
راجندرا پاچوری مدیر(IPCC) گفت: آنچه درمی یابیم این است که شواهد تاثیر تغییرات جوی خیلی مشهودتر و خیلی قابل اعتمادتر است. بسیاری از عدم قطعیت ها حل شده اند که موید آن است که فقیرترینِ فقرا بیش از هر گروه دیگری در خطر آسیب دیدن از تغییرات جوی قرار دارند.
آب شیرین شاید جدی ترین مساله برای جوامع بشری باشد.
رشته کوه های بزرگ جهان مانند هیمالایا، راکی، آند و آلپ با به دام انداختن آب باران و برف در طول سال و رها کردن تدریجی آن در تابستان نقش ذخایر طبیعی آب شیرین را بازی می کنند.
شواهد حاکی از آن است که یخچال ها در کلیه این رشته کوه ها درحال انقباض است. اخیرا یک مطالعه پیش بینی می کرد که 75 درصد یخچال های آلپ تا پایان قرن جاری ناپدید خواهند شد.
با ناپدید شدن یخ ها، احتمال جاری شدن سیلاب های بهاری و پاییزی بیشتر می شود و در عوض خطر خشکسالی در تابستان افزایش می یابد. انتظار می رود(IPCC) بگوید که با اعتماد خیلی زیاد می توان گفت که این روندها از هم اکنون در حال وقوع است.
این گروه همچنین خطر بیشتر سیل برای بسیاری از شهرهای عمده و نواحی ساحلی را پیش بینی خواهد کرد.
برخی ناظران مسائل جوی از دیرباز پافشاری کرده اند که اقدام در مورد این تغییرات باید بر حفاظت از جوامع و سیستم های طبیعی در برابر پدیده هایی مانند سیل و خشکسالی متمرکز باشد، نه بر کاهش میزان تصاعد گازهای گلخانه ای.
با این حال(IPCC) قصد دارد نتیجه گیری کند که انتظار نمی رود تطبیق با شرایط به تنهایی برای فائق آمدن بر کلیه تاثیرات پیش بینی شده تغییرات جوی، به ویژه در درازمدت که ضریب شدت این تاثیرات افزایش می یابد، کافی باشد.
جوامع فقیرتر احتمالا شدیدترین ضربه را متحمل خواهند شد، زیرا آنها منابع لازم برای برپا کردن تدابیر محافظتی و تغییر مبنای اقتصادی خود را در اختیار ندارند.
به عقیده(IPCC) تطبیق با پدیده های تازه جوی باید توام با کاهش تصاعد این نوع گازها پیش رود.
این دومین گزارش از رشته گزارش های این هیات در سال جاری خواهد بود، که در مجموع چهارمین ارزیابی جهانی از تغییرات جوی زمین را تشکیل می دهد.
نخستین قسمت این گزارش، درباره علم تغییرات جوی، که در ماه فوریه منتشر شد نتیجه گیری می کرد که گرمتر شدن زمین از 1950 تاکنون به احتمال 90 درصد یا بیشتر ناشی از فعالیت های انسانی است.
بخش سوم گزارش که در ماه مه منتشر خواهد شد بر راه های مهار افزایش گازهای گلخانه ای و دما تمرکز خواهد داشت.